منتظر من می نشینم شه بیاید یا نیاید
بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید
هجر او آتش به دل زد گر بسوزم یا نسوزم
روز و شب با غم قرینم شه بیاید یا نیاید
رنج خار از چیدن گل گر ببینم یا نبینم
می کنم صبر و تحمّل شه بیاید یا نیاید
اشک غم با یاد رویش من بریزم یا نریزم
می کشم بار فراقش شه بیاید یا نیاید

![]() | |
---|---|
دوشنبه اول خرداد 1396 ساعت 20:08
خاتون : من سی و خورده ای احساس نمیکنن سنم بالا رفته عین ه ساله ها ب احترامی نکنن ی
دوشنبه اول خرداد 1396 ساعت 20:09
سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت 1396 ساعت 20:43
می پسندم

خاتون : یکی بود ستارم بهش نمیفتاد الهی تا ابد نبینمش
سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت 1396 ساعت 21:21
خاتون : یکبارم تا مسجد امام صادق برد من برگردوندم کمرمدنفس میکشید تو زیارت من شریک اولین بارم بود کنار تل زینبیه گفتن ربنا تحملنا ما لا طاقه لنا یلچر چرخ جلوش شکست الحمدالله سوار گاری شدیم رفتیم رفتیم هتل گاری کوچوبو ویلچر مامانم رو گاری من وسط مامانمدجلو هرجی میگم نمیخوام بشینم مامانمدمیگه باید بشینی هرچی هرچیی میگم الحمدالله خدابهم پا داده مامانم گیر پول دادیم باید بشینی آخر گفتم سیدی اقا ایس واستاد دست زدم به آهنا واستا پیاده شم آهنا نار نار آتش گفتدآخرت نسوزیم دنیا عیبی نیست به عربی فی الاخره فی الدنیا آخرشمدگف خداحافظ همه حرفامونو میفهمیده نمیتونسته حرف بزنه
سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت 1396 ساعت 21:32
خاتون : دو کیلو لاغر شدم این یکهفته انرژی هسته ای اصلا حسین جنس غمش فرق میکند بعدن که راه اصلی بین الحرمین رو یاد گرفتمد
سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت 1396 ساعت 21:36
دوشنبه شانزدهم اسفند 1395 ساعت 20:07
خاتون : میشه نزاشت با اون مردی که میخوان ازدواج کنن به جرم فقر مرد شوهرشون اگر خوشکلی و ایمان نداشت مهم نیست فقط باید ثرمتمند باشه
دوشنبه شانزدهم اسفند 1395 ساعت 20:10

خاتون : مردای ایرانی یا مفتشون گرونه میان سمتم قرض مرض دارن یا خبر مرگشون دنبال ثروتن که الحمدالله دست داداشمه همش خداخیر بده داداشمو لطف کرد اون کسایی من خوشم میاد
خاتون : یک قطره ماست ریخته بود روی چهارقدم دستمال برداشتم پاک کردم همینطور به اسکلت مسخره روی بلوز سفیدش نگاه میکردم بشقابمو برداشت سربلند کردم گفتم تشکر تیر لبخندم بهش اصابت کرد تیر لبخندش بهم اصابت کرد سرشو برگردوند سمت چپش یه نگاه به بابام یک نگاه به من دقیقا واستاده بود کنار پنجره ای که گنبد امام حسین پیدا بود وای از بدبختی من گوشت نمیخوردم گریه فراوون ولی ببین هرجا میرم شیطان به دنبالم بابای من جلوی من نمیتونه بگیره خودم با توکل توسل تلاش بعد بابام و بقیه
خاتون : سی و سه سال شباب رفت